Pages

Books Free مجموعه اشعار حمید مصدق Download Online

Present Books Conducive To مجموعه اشعار حمید مصدق

Original Title: مجموعه اشعار حمید مصدق
ISBN: 964351336X
Edition Language: Persian
Setting: Iran, Islamic Republic of
Books Free مجموعه اشعار حمید مصدق  Download Online
مجموعه اشعار حمید مصدق Hardcover | Pages: 772 pages
Rating: 4.04 | 389 Users | 24 Reviews

Rendition To Books مجموعه اشعار حمید مصدق

Hamid Mosadegh (also spelled Mosaddegh and Mosadeq, Persian: Hamid Mosaddeq‎‎, January 31, 1940, Shahreza, Isfahan, Iran – 28 November 1998, Tehran, Iran) was a contemporary Iranian poet, author and lawyer. Manochehr Badiee, Houshang Golshiri, Mohammad Hoqouqi (Hoghoughi) and Bahram Sadeghi were Mosaddegh's friends in high school. He established Saeb Literary Association in Isfahan in young age. He went to the capital Tehran in 1960, and got his bachelor's degree from University of Tehran, and his master's degree in Economy. In 1966, he left Iran for continuing education in Great Britain. In 1972, he got his Administrative Law degree from National University and became an assistant professor at University of Tehran and Kerman University, teaching several courses in Research Methods. From 1981, he began teaching law, especially Cooperative Law, becoming a faculty member of Law School of University of Tehran and Allameh Tabatabaie University. He was a lawyer of Iranian Administration of Justice, member of the Bar Association and editor in chief of Journal of Association. Besides working as a lawyer, he continued writing poems and publishing some of them.
البته که شعر ایشان را سالها پیش، در همان دهه ی پنجاه از سده چهارم هجرت خورشیدی، همه با دوستان در کوه پیمایی یا درون اتومبیل دوستانی که امروز کوچیده اند و در دیار دیگری نفس میکشند باهم از بر میخواندیم، تاریخ نخستین خوانش: روز نخست ماه مارس سال 2008 میلادی
عنوان: حمید مصدق مجموعه اشعار؛ شاعر: حمید مصدق؛ تهران، نگاه، 1386؛ در 772 ص؛ چاپ چهارم 1395؛ شابک: 9786003761643؛ موضوع: شعر فارسی شاعران معاصر ایرانی سده 20 م
بارها گشته ام در این مجموعه از دیوان ایشان؛ همگان از شعرهای ایشان را بارها خوانده، و گاه با گوش خود نیز شنیده ایم؛ باغچه ی همسایه، آشنای همه هست، همان: آبی، خاکستری، سیاه؛ آن شعر را بارها آراستم و کاشته ام، اما همیشه ... بهتر است ننویسم. روان شاعر همیشه شادمان. ا. شربیانی

Specify Based On Books مجموعه اشعار حمید مصدق

Title:مجموعه اشعار حمید مصدق
Author:حمید مصدق
Book Format:Hardcover
Book Edition:First Edition
Pages:Pages: 772 pages
Published:2006 by موسسه‌ی انتشارات نگاه
Categories:Poetry

Rating Based On Books مجموعه اشعار حمید مصدق
Ratings: 4.04 From 389 Users | 24 Reviews

Article Based On Books مجموعه اشعار حمید مصدق
خواب رویای فراموشیهاستخواب را دریابمکه در آن دولت خاموشیهاستمن شکوفایی گل های امیدم را در رویا ها میبینمو ندایی که به من میگویدگر چه شب تاریک استدل قوی دارسحر نزدیک استدل من در دل شبخواب پروانه شدن میبیندمهر در صبحدمان داس بدستخرمن خواب مرا میچیندآسمانها آبیپر مرغان صداقت آبیستدیده در آینه صبح تو را میبینداز گریبان تو صبح صادقمی گشاید پر و بالتو گل سرخ منیتو گل یاس منیتو چنان شبنم پاک سحرینهاز آن پاک تریتو بهارینه بهاران از توستاز تو میگیرد وامهر بهار این همه زیبایی راهوس باغ و بهارانم نیستای

دشت ها الوده استدر لجنزار گل لاله نخواهد روییددر هوای عفن آواز پرستو به چه کارت آیدفکر نان باید کردو هوایی که در آننفسی تازه کنیمگل گندم خوب استگل خوبی زیباستای دریغا که همه مزرعه ی دلها راعلف هرزه ی کین پوشانده استهیچکس فکر نکرد که در آبادی ویران شده دیگر نان نیستو همه مردم شهر بانگ برداشته اندکه چرا سیمان نیستو کسی فکر نکردکه چرا ایمان نیستو زمانی شده استکه به غیر از انسانهیچ چیز ارزان نیست----------------------------------و بیم من همه از این بود که مباد/ روزی به ناگه از سر انگشت پرسشی/عریان

رسیدن به آرامش و خلوت

چند تا از ترانه هایی که با صدای محسن چاووشی و برخی از خوانندگان دیگه اجرا شده بود را در این کتاب خواندمبرای من جالب بودمثل شعر چه کسی خواهد دید مردنم را بی تو...آن زمان که خبر مرگ مرا میشنوی

بی تو من چیستم ابر اندوه !بی تو سرگردان تر از پژواکمــ در کوهگرد بادم در دشت برگ پائیزم در پنجه ی باد !بی تو سرگردان تراز نسیم سحرماز نسیم سحر ِ سرگردان !بی سروسامانبی تو اشکمدردمآهم ....آشیان برده ز یادمرغ درمانده به شب گمراهم !بی تو خاکستر سردم خاموش !نتپد دیگر در سینۀ من دل با شوق !نه مرا بر لب بانگ شادی نه خروش !بی تو دیو وحشت هر زمان می دردم !بی تو احساس من از زندگی بی بنیادواندرین دوره ی بیدادگری ها هر دمکاستنکاهیدن !کاهش جانمکمکم.......چه کسی خواهد دید مُردنم را بی تو بی تو مُردم

نه نه نه این هزار مرتبه گفتم نه دیگر توان نمانده توانایی در بند بند من از تاب رفته است شب با تمام وحشت خود خواب رفته است و در تمام این شب تاریک تاریک چون تفاهم من با توانسان افسانه مکرر اندوه و رنج را تکرار می کند گفتی امیدهاست در نا امید بودن من اما این ابر تیره را نم باران نبود و نیست این ابر تیره را سر باریدن انسان به جای آب هرم سراب سوخته می نوشد گلهای نو شکفته این لاله های سرخ گل نیست خون رسته ز خاک است باور کن اعتماد از قلبهای کال بار رحیل بسته و مهربانی ما را خشم و تنفر

در میان نزدیک به هزار مروری که بر کتابهای این سایت نوشتهام این نوشتهام را به نوعی دیگر دوست دارم چرا که برایم دارای رنگ و بوی خاطرههاست و از یادآوری آنها کمی شاد میشوم و شاید کمی محزون. بر این باور هستم که انسانها(مرادم کسانی هستند که دارای عاطفه عشق و احساس هستند و نه دو پایان دیگر) بخشی از هستیشان را (خاطرههای) ایشان تشکیل میدهند و بعضی از این (خاطرهها) برایشان تبدیل به (نوستالژری) میشود. حال حوصلهی بحث بر سر تفاوت این دو کلمه را ندارم. اهل زبان انگلیسی تفاوت این دو را بهتر میدانند.باری از

No comments:

Post a Comment

Note: Only a member of this blog may post a comment.